برای بار چندم از خواب پریدم و اتفاقات رو مرور کردم. در فضایی بین خواب و بیداری، یاد حرفهای زنی افتادم، حدود ده سال و چندماه پیش، انگار این روزها و شبهای من را پیش گویی کرده بود، گفته بود" اصلا فکر نکن که این اتفاق برای تو رخ نمیدهد، من ایشان را خوب میشناسم، چهارتا کار میتونی انجام بدی، مثل من، مثل او و یا مثل دیگری! و یا..." برای راه حل چهارم، مصداق بیرونی نداشت البته شاید داشت اما نمیخواست، بگوید که زنی را میشناسد که آموزههای دینی و اخلاقی را زیر پا گذاشته... و من احتمالا راه پنجم یا ششمی را در پیش خواهم گرفت.
بعدنوشت. ۴۱ درصد وراثت و ژنتیک.
یک سال دیگر هم گذشت و .......برچسب : نویسنده : sharabetalkh1 بازدید : 22