این که من شیفتهی پاییز و اول مهر و مدرسه هستم چیز جدیدی نیست اما گویا چیز عجیبی است. این روزها مد شده است که دههی شصتیها، از مدرسه متنفر باشند اما من با وجود همهی مشکلات و تبعیضها مدرسه را دوست داشتم و تقریبا همیشه شاگرد اول بودم و نمرههایم بیست بود. در واقع شاگرد اول بودن آن موقع وظیفه بود. نمیدانم اما من همان وظیفه را نیز دوست داشتم. یکی از کارهایی که در دبیرستان انجام میدادم یعنی از دبیرستان شروع به انجام دادن آن کردم، سینما رفتن بود(کلی ماجرا در این مورد دارم که شاید روزی نوشتمشان)، آن پردهی نقرهای مرا را جادو میکرد، صد البته که بدون اجازهی مامان و بابا میرفتم فکر میکردم آن قدر بزرگ شدهام که برای دنبال کردن علاقه مندیهایم نیاز به اجازه گرفتن نداشته باشم.
دبیرستان ما شیفت بعدازظهر بود، یه چیز خنده داری که وجود داشت این بود که شبفت صبح مدرسه ما دبستان بود، آن موقع که متوجه نبودم که نتیجهی سیاستهای افزایش جمعیت در دههی شصت بوده، در و دیوار مدرسه را مناسب با روحیات دبستانیها نقاشی کرده بودند در واقع مدرسه دبستان بود و سالی که ما دبیرستانی شدیم، با توجه به کاهش دانش آموزان دبستانی و افزایش دانش آموزان دبیرستانی، آموزش و پرورش تصمیم گرفته بود شیفت بعدازظهر را تبدیل به دبیرستان کند، در واقع من دبستان و دبیرستانم را در یک مدرسه درس خواندم. نمیدانم چه دروغی تحویل مامان میدادم و میرفتم سینما و بعدش میرفتم مدرسه، یا با چه مکانیسمی پول سینما و گاهی ساندویچ بعدش را جمع میکردم، یا برنامه فیلم ها و سینماها را از کجا میآوردم، واقعا سینما برایم جادو بود هنوز هم کم و بیش جادو است یک بار هم اساسی پیچاندم و رفتم تئاتر بینوایان آن که دیگر غوغا بود، واقعا یادم نیست دیر رسیدنم را چگونه توجیه کردم بدی تئاتر ساعت آن بود که بعداز ظهر بود و نیاز به برنامه ریزی طولانی مدت داشت.
هر چه بود و هر چه هست من شیفتهی اول مهرها هستم، امروز هم اول مهر سی و پنج سالگیام است البته دانش آموز نیستم و این ور میز هستم، بنا به تقویم دانشگاه امروز شش مهرماه(یک روز و یک ماه مانده به سی و شش سالگیام) شروع سال تحصیلی است و یک دختر کلاس اولی با مقنعهی کج و کوله با کلی رویا و آرزو در دل من ورجه وورجه میکند و اگر دل به دلش بدهم با وراجیهایش انرژی و زمان برایم نمیگذارد. باز هم جای شکرش باقی است که نمیگوید باید برایش لوازم تحریر بخرم البته سازش را کوک کرده که براش یک کوله پشتی سبک بخرم.
پی نوشت. ببین نارنجیا رو
یک سال دیگر هم گذشت و .......برچسب : نویسنده : sharabetalkh1 بازدید : 79