من قاتل پدرش هستم؟

ساخت وبلاگ

یکی از خاله‌هایم و برادرم احتمالا تحت تاثیر او، مرا قاتل پدرم می‌دانند و به هر مناسبتی که مشاجره‌ای بین من و برادرم در می‌گیرد، او این حرف را تکرا می‌کند و من را خلع سلاح می‌کند، بله این حرف در لحظه، کاری با من می‌کند که سپاه مغولان با ایران نکرد و عقل و منطقم  نداشته‌ام را کور می‌کند... بدبختانه دیشب در حضور مامان و خواهر کوچیکه که برای من بسیار مهم و محترم هستند، این اتفاق افتاد!از عذاب وجدان اتفاق دیشب که در حضور ایشان رخ داده، در حال خفه شدن هستم! یک بار دیگر هم این حرف را جلوی میثم به من زد و من باز همین اتفاق برایم افتاد.

نمی‌دانم شاید از این به بعد باید لباسی بپوشم تا وقتی مرا قاتل خواند، اهلی بمانم و رام گونه رفتار کنم. نباید اجازه دهم ناخن‌هایش در اعماق روحم فرو ببرد و متعفن‌ترین زخمم را دستکاری کند، یا شاید باید جای زخمم را عوض کنم و جایی پنهانش کنم تا ناخن‌هایش به آنجا نرسد، هنوز به راه حلی نرسیده‌ام اما باید راهی برای این مساله بیابم.

+ نوشته شده توسط زهرا در جمعه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۹ و ساعت 20:10 |
یک سال دیگر هم گذشت و .......
ما را در سایت یک سال دیگر هم گذشت و .... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sharabetalkh1 بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 13:36